شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : ترکیب بند
مـرا درهــوای نـجـفآفــریـد مـراحـق بـرای نـجـف آفـریـد خدا خواست عاشق شوم پس مرا به یا مـرتـضـای نـجـف آفـرید
ستونهای این آسمانراخودش زِگـلـدسـتـههای نـجـفآفـریـد
خدا خواست دنیا بهشـتش شود که ایـوانطـلای نـجـف آفـرید
رُطبهای آنجـا مرامست کرد
مرا چـاییِ کـربـلا مـسـت کرد
تـودامــادِ ایــرانـیِ مــا شــدی تومهـمـان مـهـمـانـیِ ماشـدی
توزیـبـاتـرین جـلـوههـای خـدا مـنـاجـات شـعــبـانـیِ مـا شدی گرفته است بوی تواینسرزمین دلـیـل مــسـلــمـانـیِمــاشــدی اگر خاک ما خاک عشق علی است خـودت آمـدی بـانـیِ مـا شـدی
به ایران صـفـا را تو آوردهای
امـــام رضــا را تـــوآوردهای
زمین پُرشد ازعطر گلخانهات که بوی حسن میدهـد خانهات
علیهـستیهـمسرتفـاطـمه* کَرَم درکرم داشت کـاشـانهات
پس ازتورسـیـدنـد تا مجـتـبی کریمان زِفـیـضکـریـمـانهات
اگرهشت معصوم ما میرسند به بیتِ حـسنبـیتفـرزانـهات
زِتو برحسین و حسن منتصب
حسنزادهانـد وحـسینی نصب
نـسـیـمی مرا سمتِ سـجـادهات سـحـرمیبـرد تا سـرِجـادهات
هـوای زیـارتسـرم زدربـود دلــم راســرِزُلـف اُفــتــادهات
خدا را در این خانه دیدم فـقـط من ازبـرکـت سـفـرۀ سـادهات
مـیـانِ عـلـیاکـبـرواصـغـری که تا دل بری از دو دلـدادهات
مـرامیبَـری تـامـلاقـاتخود به سوی خـدا با منـاجـات خود
مرا مسجـد و کـعـبه و دِیر کن ببـر تا تـمـاشـایِ مـیـقـاتِ خود
بـیـا فـارغ از قـیـل و قـالـم نما مرا پُرکن ازنـورِاوقات خود
صحیفه گـشودم بهدرکَترِسَم لـبـم آشـنا کن بهسـوغـات خود
بـیـا جان من سـر به راهـم نما
ابوحـمـزهخـوان ونـگـاهم نما